جدول جو
جدول جو

معنی سر برتافتن - جستجوی لغت در جدول جو

سر برتافتن
نافرمانی کردن سرپیچی نمودن
تصویری از سر برتافتن
تصویر سر برتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
سر برتافتن
((بَ تَ))
سرپیچی کردن
تصویری از سر برتافتن
تصویر سر برتافتن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سر بر تافتن
تصویر سر بر تافتن
سر تافتن، سر برتابیدن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سربرتافتن
تصویر سربرتافتن
یاغی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر برگرفتن
تصویر سر برگرفتن
از خواب برخاستن بیدار شدن، سفر کردن مسافر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بلند کردن سر (از بالش و غیره)، قیام کردن ضد کسی برخاستن شورش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر برداشتن
تصویر سر برداشتن
سر بلند کردن، بلند کردن سر از بالش و بستر
قیام کردن، بر ضد کسی برخاستن، شورش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر برداشتن
تصویر سر برداشتن
((~. بَ تَ))
قیام کردن، شورش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر تافتن
تصویر سر تافتن
نافرمانی کردن سرکشی کردن عصیان ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر تافتن
تصویر سر تافتن
سر برتافتن، سر تابیدن، سر برتابیدن، سر پیچیدن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن
فرهنگ فارسی عمید